جدول جو
جدول جو

معنی علی فیاض - جستجوی لغت در جدول جو

علی فیاض
(عَ یِ فَیْ یا)
ابن محمد فیاض. مکنی به ابوالحسن. وی به عربی شعر می گفت و دیوان او پنجاه ورقه است. (از الفهرست ابن الندیم)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از علی یار
تصویر علی یار
(پسرانه)
علی (عربی) + یار (فارسی) یاری دهنده علی (ع)
فرهنگ نامهای ایرانی
(عَ)
عالم در علوم طبیعی و شیمی و داروسازی. وی در قاهره متولد شد و تحصیلات خود را در مدارس مصر به پایان رساند و برای تخصص در داروسازی و علوم طبیعی و شیمی به فرانسه رفت. سپس در مدرسه مهندسی مصر بسمت مدرسی منصوب گشت. و آنگاه استاد ادویه و شیمی در قصر عینی شد و سرداروساز بیمارستان قصر مذکور نیز بود. وی در سال 1317 هجری قمری در قاهره درگذشت. او راست: 1- الازهار الریاضیه فی الماده الطبیه. 2- التاریخ الطبیعی او التوقیعات الالهیه فی التاریخ الطبیعی. 3- الحیوان و التاریخ الطبیعی. 4- النفحه الریاضیه فی الاعمال الاقرباذینیه. (از معجم المؤلفین ج 7 ص 95). صاحب معجم المؤلفین به مآخذ ذیل نیز اشاره کرده است: معجم الاطباء احمد عیسی ص 305. اکتفاء القنوع فندیک ص 449. تاریخ آداب اللغه العربیۀ جرجی زیدان ج 4 ص 199. معجم المطبوعات سرکیس ص 958. فهرس التاریخ الطبیعی مکتبه البلدیه ص 4. فهرس الخدیویه ج 6 ص 3. اعلام زرکلی ج 5 ص 101. صفحات من الارب المصری عبدالحمید حسن ص 158. هدیه العارفین ج 1 ص 777. فهرس الازهریه ج 6 ص 446. ایضاح المکنون ج 1 ص 66 و ج 2 ص 669
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ زَیْ یا)
ابن محمد زیات. وی محدث قرن 12 هجری قمری بود. او راست: تعلیق بر الاربعین النوویه. (از معجم المؤلفین از فهرس الازهریه ج 1 ص 395)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ خَیْ یا)
ابن محمد بن علی بن فارس، مشهور به خیاط بغدادی و مکنّی به ابوالحسن. از قاریان به شمار می رفت و در سال 450 هجری قمریدر قید حیات بود. او راست: الجامع فی القرأات العشرو قراءه الاعمش. (از معجم المؤلفین بنقل از طبقات القراء ابن جزری ج 1 ص 573. کشف الظنون حاجی خلیفه ص 576)
ابن حفناوی. وی طبیب بود. او راست: فتح الرحمان فی بدء خلق الانسان، که در سال 1213 هجری قمری از تألیف آن فراغت یافت. (از معجم المؤلفین بنقل از فهرس الازهریه ج 6 ص 124)
ابن ابی سعد بن ابی الفرج خیاط، مکنّی به ابوالحسن. فقیه و واعظ و اخباری اوایل قرن ششم هجری بود. او راست: الجامع فی الاخبار. (از معجم المؤلفین ج 7 ص 99)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ بَ)
ابن عبدالجلیل بیاضی. متکلم و مناظر قرن ششم هجری. وی در دارالنقابۀ ری سکنی داشت. او راست: 1- الاحوال. 2- الاعتصام فی علم الکلام. 3- الحدود. 4- مسائل المعدوم. (از معجم المؤلفین بنقل از فوائدالرضویۀ عباس قمی ج 1 ص 303. تذکرهالمتبحرین ص 488). و رجوع به الذریعه ج 2 ص 224 و ج 6 ص 299 شود
لغت نامه دهخدا
(عَ بَ)
دهی است کوچک از بخش شهریار شهرستان تهران. و دارای 27 تن سکنه است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ سَیْ یا)
ابن ابی بکر بن علی هروی موصلی. مکنی به ابوالحسن. رحالۀ قرن 6 هجری قمری رجوع به ابوالحسن سیاح و علی (ابن ابی بکربن...) شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ)
ابن بیان فارسی. مشهور به عیان. او راست: مملکهالمنتصف و مهلکهالمعتسف که آن را در سال 999هجری قمری تألیف کرده است. (از کشف الظنون ص 1822)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ فَ)
تربتی. وی شاعر و از اهالی تربت حیدریۀ خراسان بود. و برخی از تذکره نویسان گویند که به هند سفر کرده اکبرشاه را مدح نمود. او را دیوانی است که پنج هزار بیت شعر دارد. (از الذریعۀ آقابزرگ طهرانی ج 9 ص 845 از تحفۀ سامی ص 118)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ فَرْ را)
ابن حسین بن علی عبسی فراء. مکنی به ابوالحسن. مورخ مصری و از فقهای مالکی. وی در سال 352 هجری قمری درگذشت. او را تاریخی است.
لغت نامه دهخدا
(عُلْ)
دهی است از دهستان دیزمار خاوری، بخش ورزقان، شهرستان اهر. دارای 887 تن سکنه. آب آن از چشمه تأمین می شود. و محصول آن غلات و حبوب است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
تصویری از عقل فیاض
تصویر عقل فیاض
خرد دهم خرد پویا
فرهنگ لغت هوشیار